با هم بنویسیم - تیر ماه 1394
با هم از سفر بنویسیم - یکشنبه 7 تیر 1394 سر پل تجریش
من و در پی و دید نو و کیجا و ایران بوم و باخه سر پل تجریش جمع شدیم، قرار ما
پیاده روی تا باغ فردوس بود ولی فرصت بهتری فراهم شد تا در جنب و جوش رمضان غرق
شویم، درست مانند قدیم.
من و ایران بوم از خاطرات قدیممان گفتیم و از سیل و امامزاده و چنار آن و بازار و تکیه.
امامزاده صالح را نمیتوان فراموش کرد، امامزاده ای که مرا به یاد ترانه هوای امامزاده
حبیب می اندازد.
آسمان آبی و قامت مناره ها
گنبد و گلدسته ها...که داره اشارهها
کلاغها دم غروب شور و غوغایی دارند
رو درختای چنار هر کدوم جایی دارند
....
هوای امامزاده همیشه مقدسه
اونجا دلتنگی تو بسته به یک نفسه
زنها با چادر سیاه ..با روبندای توری
میان از راه میرسند.. با یه عهد و منظوری
هوای امامزاده همیشه مقدسه
اونجا دلتنگی تو بسته به یک نفسه
......
اگه صد تا راز دل همه بنهفته باشی
در یه لحظه میتونی همه رو گفته باشی
تو صحن امامزاده چلچراغ و سایه ها
تنت رو می لرزونه شنیدن آیه ها
هوای امامزاده همیشه مقدسه
اونجا دلتنگی تو بسته به یک نفسه
...
جای ما خالی
باسلام خدمت شما.به به...انشالا همیشه به اینجور گشت و گذارها... تجریش که برای من کلا خاطرات خوبی رو رقم زده...دلم براش یه لحظه تنگ شدش...چند سال همراه همیشگی من بودش... جمله آخریتون هم خیلی قشنگ و پرمعنا بود که گفتید: "ما لیدر نداریم، ما رفیق هستیم و در کنار هم لذت میبریم." موفق باشید...
با سلام انشاا... همیشه با هم و همیشه در سفر باشید برا شناخت هرچه بیشتر و بهتر زیبائی های ایران عزیز.
یادش بخیر.. تجریش، امامزاده صالح و خاطرات...... امیدوارم همیشه خوش باشین و از ته دل بخندین
حضور شما و خانم گرشاسبی مخصوصا در زنده کردن تاریخ خیلی خوب بود.تجربه تازه ای بود از تلفیق جغرافیا و تاریخ یا همون ژئوپولتیک تاریخی تجریش...خانم گرشاسبی هم عکس و مطلب ارسال کردن که به زودی خدمت دوستان ارسال می شه
من از تاخیر هم عذر خواهی می کنم برای خواندن مطلبتون
سلام خیلی خوب بود محمد جان این گزارش بدون تصویر بسیار تصویری..ممنون ازت که هستی...موفق باشی.
بسیار عالی بود. سپاس فراوان
بسیار عالی بود. سپاس فراوان